سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منبر مکتوب

(در کتاب مهیج الاحزان آمده است:) وقتی قافله به کربلاء واردشد و در آن سرزمین پربلاء وارد شد، ام کلثوم خدمت برادر رسید: برادر این وادی بسیار هولناک و وحشت زا می باشد چه آنکه از هنگامی که پای من به این وادی رسیده هول و وحشت عظیمی در من پیدا شده.

امام علیه السلام فرمودند: خواهرم در زمان پدرم هنگامی که باتفاق آن حضرت و برادرم به صفین می رفتیم عبورمان به این سرزمین افتاد پیاده شده و استراحت نمودیم پدرم سر مبارکش را در دامن برادرم گذارد و ساعتی خوابید و من بالای سر آن حضرت نشستم، پس از آنکه از خواب برخاست شدید و سخت می گریست، برادرم سبب گریه را جویا شد؟

پدرم فرمود: در خواب دیدم گویا این وادی دریائی است از خون و فرزندم حسین در آن غوطه می خورد و در حال غرق شدن پیوسته استغاثه می کند و کسی پناهش نمی دهد.

روز مرا مخواه که شام عزا کنی

خیمه مزن که خیمه غم را به پا کنی

***

دلشوره های خواهر خود را نگاه کن

 پیش از دمی که با غم خود آشنا کنی

***

 حتی قسم به سایه عباس میخورم

 تا التماس های مرا هم روا کنی

 

 تعبیر شد تمامی کابوس های من

 من را به قتلگاه کشاندی رها کنی

 ***

 صد بار دیده ام غمت از کودکی به خواب

 صد بار دیده ام که در اینجا چه ها کنی

 

 دیدم که خاک بر سر و رویم نشسته است

 دیدم رسیده ای که مرا مبتلا کنی

 ***

 دیدم لبت ترک ترک و چهره سوخته

 دیدم به چشمِ قاتل خود چشم واکنی

 

 دیدم که سنگ شیشه پیشانیت شکست

 دیدم که تیر از بدن خود جدا کنی

 ***

 دیدم برای آنکه بخیزی به زانویت

 سر نیزه ای شکسته گرفتی عصا کنی

***

دیدم لباس مادری ات را ربوده اند

پیراهنی نبود و تنت بوریا کنی






نوشته شده در تاریخ یکشنبه 93 آبان 4 توسط منبر مکتوب
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin